خودایمنی!

یه روز تابستونی دیگه ، هوا گرمه ،آفتابِ داغ شیراز داره میخوره تو سرم . دم در دانشکده پزشکی وایسادم منتظر تاکسی برم خونه . تاکسی اول میاد رد میشه وای نمیسه . دومی ، سومی . دارم از گرما می میرم .یه خانم تقریبا ٣٠ ساله داره میره سمت ورودی دانشکده .مانتو رنگ رنگی و دامن تابستونه لیمویی و یه صندل آبی آسمونی.چنتا برگه و نسخه تو دستشه . احتمالا باید واسه نمونه گیری بره بخش پاتولوژی یا واسه نمونه بند ناف بره بخش ایمنی . راهش نمیدن تو دانشگاه. بالاخره یه تاکسی وای میسه .یه چارصد و پنج مشکی که تابلو تاکسی تلفنی رو سقفشه . راننده تپله ، موهای بلند ،لخت و نا مرتبی داره ، ته ریش به هم ریخته . شلوار جین آبی روشن و یه تی شرت رنگ و رو رفته تنشه . سوار میشم سلام میکنم. جواب میده. پا رو میذاره رو کلاچ، دنده یک ، گاز . همون خانم ٣٠ ساله با عصبانیت کنار خیابون دست دراز میکنه جلو تاکسی ما . راننده اعتنا نمیکنه و میگه : “زنیکه فاحشه ( با کمی تغییر) ، تو ماه رمضون این چه وضع لباس پوشیدنه ، گه میخوره دامن میپوشه ، اینا رو باید مورد تجاوز جنسی قرار داد ( باز هم با کمی تغییر) ” . من یه لحظه مغزم هنگ میکنه . دوست دارم از شدت عصبانیت کلی با یارو بحث کنم. ولی نه ولش کن . سکوت میکنم ، موبایلمو در میارم و الکی صفحه گوشی رو باز و بسته میکنم …
***
این اتفاق که نقل کردم به امروز صبح بر میگرده . حسابی این قضیه منو برد تو فکر . ذهنم رو درگیر کرد . همه اش با خودم کلنجار میرفتم که مگه یه دختر ایرانی چه گناهی کرده که باید اینجوری برچسب بخوره و تو جامعه تحقیر شه ، اونم به جرم پوشیدن لباس با رنگ شاد . چرا باید اینقد تنفر وجود داشته باشه نسبت به یه دختر بیچاره ؟ و هزارتا چرای دیگه که فک کردن بهشون به آدم سردرد میده . به نظر من این جامعه بیماره ، اونم از نوع بیماری های “خود ایمنی ” . حالا بیماری خود ایمنی چیه ؟ زمانی که بدن به یک دسته از سلول های خودش حساس میشه و اونا رو از بین میبره یه بیماری خود ایمنی شکل میگیره . مثال خود ایمنی ،بیماری ام اس هست که بدن یک سری سلولای محافظ نورون های عصبی رو به دست خودش از بین میبره . خلاصه که جامعه ما هم وضع همینه . خود افراد جامعه به یک سری دیگه از افراد همین جامعه حساس شدن ، تنفر دارن ، عقده دارن و اگه میتونستن چه جنایت ها که نمیکردن . آقا باید کورتون تجویز کرد.کورتون فرهنگی .(زرشک!)
/خلاص/
چهارده تیر هزار و سیصد و نود سه