من کهام ؟
امان از دستِ این سوالِ لعنتی. آیا به جوابی میرسم ؟ گمان نمیکنم . از روزی که ندای کنجکاوی را شنیدم و به سمتش حرکت کردم مسیر پر پیچ و خمی را سپری کردهام . گاهی به خدا و گاهی به پوچی رسیدم . اما حاصل چه بود ؟ روز به روز افسرده تر ، روز به روز خسته تر ، روز به روز ناا امید تر از قبل . آیا این افکار سرانجامی برای من خواهند داشت ؟ آدمها را از دست دادهام . مدتیست که به گوشهای افتاده و گلیم خود را خود از آب میکشم و کاری به احدی ندارم . چرا که معمولاً با افکارم باعث آزار دیگران میشوم . و من خود به این مهم آگاهم . دیگر زحمتی برای به دست آوردن کسی نمیکشم . خستگی روز به روز بیشتر مرا از پا در میاورد . و اما درد . این موجود عجیب . دردِ فیزیکی که هر روز در دست و پای سمتِ راستم حس میکنم و اینطور مینماید که قصد رفتن ندارد . دیگر زندگی با درد را پذیرفتهام . راهی ندارم . یا باید به مرگ سلام کرد یا درد را در آغوش گرفت و به آن عشق ورزید . آیا فرشتهها به درد کشیدن من غبطه میخورند ؟ گرفتار مرداب شدم ، خودم را بیرون کشیدم اما لجن کل هیکل مرا آلوده کرده .ای کاش میتوانستم خدا را بیابم و تقاضای پاکی کنم. آیا او به سخنان من گوش میدهد ؟ آیا من برای او اهمیتی دارم ؟ اصلا او کجاست ؟ چرا پنهان شده ؟ این سکوت ابدی خدا نشانهٔ چیست ؟ کلمات میآیند و ثبت میشوند .آیا این نوشته بر سوراخهای روحِ من مرهم میگذارد ؟ گمان نکنم . این هم یک بازی دیگر است . مثل همهٔ بازیهای دنیا . آیا من به اختیار خودم این کلمات را مینویسم یا جبر دنیا با شما سخن میگوید ؟ آیا ما وجود داریم یا همهٔ ما صرفاً چشمان طبیعتیم ؟ میبینی ؟ سوال پشت سوال . این ذهن به سوال پرسیدن معتاد است . حتا در خواب هم سوال میپرسد . پس از من نپرس چرا شبها راحت نمیخوابی یا چرا هر شب حول و حوش ساعت پنج صبح از خواب میپری . ذهن گرفتار را آیا مرهم است ؟ نمیدانم .
ماه: جولای 2017
سیاه چاله
سیاه چاله یا ابر-عنصر؟ سبکتربن سیاهچاله مثل یه عنصر میمونه با عدد اتمی ١٠ به توان ۶٠ .
آیا؟
به عنوان یک پزشک دائم با انسان هایی در تماسی که از چیزی(بیماری) آزرده شده اند.به صورت مداوم آزردگی می بینی تا جایی که خیلی از مسائل دنیا معنا و مفهوم طبیعی خود را از دست می دهند . تو تبدیل به سربازی می شوی که دائم در حال جنگ است . جنگ با بیماری ، درد و مرض . آیا کسی مطالعه ای در مورد شیوع PTSD بین پزشکان انجام داده است ؟ آیا دیدن تصاویر آزاردهنده برای ما عادی می شود یا صرفا آنها را در گوشه ای از ناخودآگاهمان دفن میکنیم؟