خسته

قرار بود بیام دانشگاه که “خود” واقعیم رو بشناسم . شخصیت واقعیمو پیدا کنم ،جواب سوالای مبهممو بگیرم ،رشد کنم . چیزی که الان هست یه چیز کاملا متفاوت ایجاد کرده.جوی روی این محیط زباله حاکم هست که من حتی نمیتونم تو محیط دانشگاهی “خود” فعلی خودم رو داشته باشم ،چه برسه به اینکه بخوام رشدش بدم . باید پشت یه نقاب پنهان شی ، تو یه قالب خاص صحبت کنی،رفتار کنی، درس بخونی و روزاتو یکی یکی بگذرونی.دلم تنگ شده واسه “خودم بودن”. دارم کم کم چیزی که الان دارم رو هم گم میکنم تو این محیط پر از ریا و دروغ .
واقعا خسته ام از این شیوه و روش . واقعا خسته ام .